۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

«من از مرگ نمی‌ترسم، من پيش‌مرگ آزادی‌ام»

زینب جلالیان، با‌ آن لهجه شیرین كردی‌اش، وقتی حرف می‌زند، ، دلتان می‌خواهد ساعتها پای صحبتش بنشینید، شرح شكنجه‌های او، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. وقتی از ضربات شلاق بر بدنش می‌گوید. وقتی شرح می‌دهد كه بازجویان مرد، چگونه او را مثل یك توپ به هم پاس می‌دادند و كتك می‌زدند. وقتی از میله آهنینی می گوید كه بر سرش فرود آمد و هنوز جای شكستگی‌اش، عمیق، روی سرش خودنمایی می‌كند. وقتی از تهدیدش به تجاوز جنسی می‌گوید.

  


اما با همه این احوالات، زینب جلالیان، انگار افسانه‌ای در روزگار ما، لب از لب باز نكرد، علیه خود و دوستانش، كه مأموران، اعتراف دروغ می‌خواستند و زینب اهلش نبود. او همواره گفته است كه با پژاك ارتباط داشته، اما صرفا كار تبلیغی انجام می‌داده و هرگز در بخش نظامی فعالیت نداشته است.


زینب، فرزند خانواده‌ای محروم از كردستان، كه از كودكی با طعم تبعیض آشنا شده، در 16 سالگی در كوه‌های كردستان، با گروه پژاك آشنا می شود. زینب می‌گوید:" بارها دوستانم، هشدار دادند كه دیگر نباید به ایران برگردم، شناسایی شده و دستگیر خواهم شد. اما من فكر می‌كردم كه كاری انجام نداده‌ام كه بترسم. نمی‌توانستم، خانواده‌ام را، كردستان را، نبینم. برگشتم و دستگیر شدم." وی لحظه دستگیری‌اش را این‌گونه تعریف می‌كند:" به من گفتند كه شناسایی شده‌ام، چند روزی بود كه هر قراری كه می‌گذاشتم، تعداد زیادی مأمور سر آن قرار حاضر می‌شدند برای بازداشت من، اما هر بار به طریقی دستگیر نشدم. خارج از كرمانشاه بودم و همه دوستانم می‌گفتند كه نباید به كرمانشاه برگردم اما می‌خواستم خانواده‌ام را ببینم. سوار اتوبوس شدم به سمت كرمانشاه، در میانه راه، جلوی ماشین را گرفتند. ده‌ها مأمور مسلح، ریختند توی اتوبوس و من را دست بسته بیرون كشیدند. اولین چیزی كه گفتند این بود كه كیفم را به سرعت از من دور كنند و تفتیشم كنند. دنبال اسلحه بودند، یا بمبی، چیزی، اما چیزی پیدا نكردند. من هرگز مسلح نبودم."


دستگیری و حكم:


زینب جلالیان در آذرماه سال ۱۳۸۸ به اتهام محاربه و همکاری با گروه پژاک به اعدام محکوم شد. وی كه بیش از دو سال است در زندان به سر می‌برد، در دادگاه اولیه این اتهام را نپذیرفته؛ وی بارها اعلام كرده كه با گروه پژاك همکاری غیر مسلحانه داشته و صرفا کار تبلیغی می‌کرده است.


جلالیان،26 ساله، پس از بازداشت، به مدت 4 ماه در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات به سر برد. وی در این مدت جهت اعتراف به شدت مورد شكنجه قرار گرفت به طوریكه از ناحیه سر دچار جراحت شدید شد و پس از چند روز مأموران اطلاعات به ناچار وی را به بیمارستانی در كرمانشاه انتقال دادند. در حین این انتقال، زینب جلالیان در بیمارستان با فریادهای خود مردم و مسئولان بیمارستان را در جریان اتهامات و شكنجه‌های خود قرار داد. مأموران اطلاعات، وی را به صورت مجزا از سایر بیماران نگهداری كردند.


جلالیان در مدت حضور خود در بازداشتگاه اطلاعات، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و در چندین مورد، حكم شلاق در مورد او به اجرا در آمد. زدن كابل به كف پا، بازجویی با چشم‌بند و دست‌بند و پابند، در حالی كه دست‌ها و پاهای وی به هم زنجیر شده بود، از جمله شكنجه‌هایی است كه در مورد او اعمال شده است. گفته می‌شود درجریان یكی از جلسات بازجویی، در‌حالی كه بازجو وی را تهدید به تجاوز جنسی كرده بود، در مقابل اعتراض او، با میله آهنی بر سر او كوبید كه منجر به خونریزی و بیهوشی وی شد. با وجود همه شكنجه ها، جلالیان ارتباط مسلحانه با گروه پژاك را رد كرد. اما، در جلسه دادگاه وی به اتهام ارتباط با گروه تروریستی، به مجازات اعدام محكوم شد. وی در شرح شكنجه‌های خود می گوید:" وقتی كف پاهایم را شلاق زدند، مرا به حال بیهوشی به سلول انتقال دادند. در آنجا هم وادارم می‌كردند با پاهای مجروحم طول راهرو را راه بروم. و و بعد دوباره می‌زدند."


زینب جلالیان درحالی كه حكم خود را دریافت كرده و در انتظار تجدیدنظرخواهی خود از دیوان عالی كشور است، در روندی غیر قانونی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به مدت 3 ماه به سلول انفرادی منتقل شد، او كه در اعتراض به انتقال غیرقانونی و بی‌دلیل خود به سلول انفرادی، دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از وخامت اوضاع جسمانی‌اش، بار دیگر به بند عمومی زندان كرمانشاه منتقل شد. در طی مدت انتقال وی به سلول انفرادی و بی‌خبری از شرایط او، بسیاری گمان می‌كردند كه این فعال سیاسی كرد، جهت اجرای حكم به سلول انفرادی منتقل شده است.


وی سپس در اسفندماه 88 از زندان كرمانشاه به بند 209 زندان اوین منتقل شد. زینب جلالیان كه خود نیز دلیل این جابجایی‌های نامعلوم را نمی‌دانست. بارها در مورد شرایط خود اعتراض كرد و نگهداری‌اش را در بازداشتگاه با توجه به اتمام بازجویی‌ها و صدور حكم، غیرقانونی دانست. جلالیان در مدت حضور در بند 209، چندین‌بار از سوی بازجویان در مورد مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار گرفت. مأموران اطلاعات به وی وعده داده بودند، در صورت انجام مصاحبه تلویزیونی، حكم اعدام او را لغو خواهند كرد. این فشارها به خصوص پس از اجرای حكم اعدام 5 فعال سیاسی كرد در اسفندماه سال گذشته، افزایش یافت. با این‌حال جلالیان در جریان بازجویی‌ها اعلام كرده بود:" من برای مرگ آماده‌ام و از اعدام نمی‌ترسم."


جلالیان پس از 5 ماه حضور در بند 209، و پس از ملاقات با دادستان تهران، به زندان كرمانشاه انتقال یافت. جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران در ملاقات با جلالیان اعلام كرده بود كه حكم اعدام وی در دیوان عالی كشور تأیید شده است. با این وجود، دكتر محمد شریف وكیل این پرونده، از تأیید این حكم ابراز بی‌اطلاعی كرد. وی گفت :" تاكنون حكمی به من ابلاغ نشده است."


جلالیان پس از انتقال به زندان كرمانشاه از طریق یكی از مددكاران زندان، با خبر شد كه حكم اعدام وی در دیوان عالی كشور نقض شده است. با این حال، پس از پیگیری‌های وی، این موضوع بار دیگر تكذیب شد.


دكتر محمد شریف، وكیل زینب جلالیان نیز، نسبت به فرجام تجدیدنظرخواهی جلالیان، ابراز بی‌اطلاعی كرده است، به گفته‌ی این وكیل دادگستری، پیگیری‌های او برای اطلاع از روند پرونده جلالیان تاكنون بی‌نتیجه مانده است و هنوز حكمی به او ابلاغ نشده است. در حالی كه در ماه‌های گذشته، اجرای حكم اعدام برای زندانیان سیاسی شدت یافته است، هم‌اكنون نگرانی‌ها در مورد سایر زندانیان سیاسی زیر حكم اعدام، افزایش یافته است.


شیرین علم‌هویی، دیگر دختر زندانی كرد كه به مدت 2 سال زیر حكم اعدام به سر برد، سال گذشته در زندان اوین اعدام شد. این درحالی بود كه درخواست عفو وی در كمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه بی‌پاسخ مانده بود و بازجویان پرونده نیز بارها به وی وعده داده بودند كه حكم اعدام او نقض خواهد شد. شیرین علم‌هویی در حالی اعدام شد كه هنوز حكم وی در دیوان عالی كشور قطعی نشده بود، و او به مدت 2 سال در انتظار حكم قطعی دادگاه خود به سر برد.


زینب جلالیان كه از دوستان دوران كودكی شیرین علم هویی بوده است، روزهای پس از شنیدن خبر اعدام دوستش را بسیار سخت توصیف می‌كند. او كه در زمان اعدام شیرین در بند 209 به سر می‌برد، از طریق خانواده‌اش در جریان اجرای حكم اعدام شیرین قرار گرفت. وقتی در مورد شیرین صحبت می‌كند، چشمانش برق می‌زند و می‌گوید كه " كلی با هم خاطره داریم." و زمانی كه شیرین اعدام شد، زینب بیش از هر زمانی خود را برای مرگ آماده كرده است. و با‌ آن جسارت مثال زدنی‌اش می‌گوید:«من از مرگ نمی‌ترسم، من پیش مرگ آزادی‌ام.»


پی‌نوشت: متن فوق که توسط یکی از هم‌بندیان سابق زینب جلالیان نگاشته شده، توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر تنظیم و به صورت گزارشی در خصوص وی منتشر شده است.


کمیته گزارشگران حقوق بشر  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر